از جمله مقولههای پرگفتوگو مقولهٔ عرف است که فهم و شناسایی آن در اجتهاد و طریق استنباط نقش بسزایی دارد. اما مانند بسیاری از گفتمانهای مطرح در علوم انسانی، برخی در آن راه افراط را پیموده و گفتهاند اگر پیامبر’ در عصر ما ظهور میکرد، با قبول عرف زمان، از مردم میخواست تا حیاتشان را به کانون دین معطوف نمایند. و یا گفتهاند آیه «ان الحکم الا لله» اصلاً مربوط به قانونگذاری الهی نیست، بلکه مربوط به دادرسی نهایی درباره حق و باطل است که غیر از دادرسی حقوقی است. در مقابل برخی گفتهاند حیطهٔ عرف بسیار محدود است و احکام رطب و یابسها در کتاب و سنت آمده است و عرف حتی حق تعیین واژههای مرکب را نیز ندارد، بلکه فقط میتواند معنای واژههای مفرد مثل «انسان» یا «حیوان» را تعیین نماید و تعیین معنای واژهٔ «حیوان ناطق» هم با عرف نیست. در این نوشتار، نقش استقلالی عرف در استنباط و سند بودن برای احکام شرع، همانگونه که عقل منبع قرار گرفته، مردود اعلام شده و کاربرد غیر استقلالی عرف به عنوان کاربرد ابزاری مورد قبول قرار گرفته و موارد متعدد این استفادهٔ ابزاری، بررسی شده است.