نقد نظریهها و اندیشهها لزوماً به معنای رد و یا مقابله با آن نیست، بلکه نقد به معنای بررسی و ارزیابی ریشهها، ابعاد و لوازم یک اندیشه به شکل منصفانه است. به طور طبیعی، همان گونه که تفسیر و برداشت محض از نظریهها منوط به اصول و قواعد ویژه است، نقد آن هم مقتضی رعایت اسلوب مشخصی است که بدون رعایت چهارچوب آن، ضریب موفقیت هرگونه مواجهۀ انتقادی، تنزل پیدا خواهد کرد.
تعداد و ترتیب دقیق قواعدی که روششناسی نقد مبتنی بر آنهاست ممکن است وابسته به نوع اثر و رویکرد نوسان داشته باشد. اما در نقد آرای اجتهادی که غالباً مستند به قرآن کریم و سنت است، گام نخست درک روشن از طبقهبندی علوم به اعتباریات و تکوینیات است. مرحلۀ بعد، شناخت پیشینهها، پیشفرضها و لوازم نظریههاست که بدون آن تصور از ماهیت اثر مورد نقد، ناقص خواهد بود. همچنین منتقد باید از خلط انگیزهها با انگیختهها اجتناب کند تا مبادا به جای نقد علمی، به ورطههای منازعات شخصی سقوط کند و در تمام مراحل، از انصاف فاصله نگیرد. علاوه براین، نقد آرای اجتهادی، قواعدی دارد که با نگاه موردی به مسائل فقه، قابل شناسایی است.