استنباط احکام فرعی فقهی همواره مورد دغدغه فقیهان فریقین بوده زیرا که راه دستیابی به شریعت اسلامی منحصر در آن است. یکی از روشهای استنباط، مقصدیابی احکام میباشد که برخی در دایره آن مقاصد کلی به تخریج فروع پرداختهاند. پذیرش چنین روش نسبت جدیدی، خود مستلزم واکاوی در ادله آن میباشد. از آن جا که روش فقه مقاصدی پا از مهدگاه خود فرا تر نهاده و کم و بیش وارد فقه شیعی نیز شده است اهمیت آن دو چندان است. در این مقاله سعی گردیده است به صورت توصیفی تحلیلی ضمن بیان ادله غیر نقلی فقه مقاصدی، نقدهایی بدان وارد گردد.