استصحاب به اعتبار مستصحب، به دو قسم وجودی و عدمی تقسیم میشود. استصحاب عدم ازلی از اقسام استصحاب عدمی بوده که در حجیت آن اختلاف نظر وجود دارد. محقق نائینی از جمله قائلین به عدم حجیت و محقق خویی از قائلین به حجیت است. هدف از نگارش این نگاشته، بررسی رویکرد این دو محقق اصولی در زمینه حجیت این قسم از استصحاب و نقد آن است. فائدۀ این بررسی، جواز یا عدم جواز کاربست این قاعده، توسط فقیه در استنباط مسائل فقهی است. محقق نائینی با بیان دو اشکال، این اصل عملی را فاقد حجیت میداند. خاستگاه اشکالات محقق نائینی، قیاس اعراض وجودی به اعراض عدمی است. در مقابل، محقق خویی با مع الفارق دانستن این قیاس، قائل به حجیت این اصل عملی شده است. نگارنده، با نقد دودیدگاه پیش گفته، عدم حجیت مطلق این اصل عملی را با تکیه بر ادلهای غیر از ادلۀ محقق نائینی، اثبات نموده است. جمع آوری دادههای ارائه شده در این نوشتار به روش کتابخانهای و با مراجعه به کتب اصولی این دو محقق صورت گرفته است. در پژوهش پیش رو بعد از بیان معنای استصحاب در لغت و اصطلاح و اقوال موجود در زمینۀ حجیت آن، مدعا و ادلۀ این دو محقق، تنقیح و سپس نقد شده است. کلیدواژهها: وجود و عدم نعتی، اصل مثبت، تمسک به عام در شبهه مصداقیه، وجود و عدم محمولی.